چله بزرگ، چله کوچک، چار چار، سده، اهمن و بهمن، سیاه بهار و سرماپیرزن

ساخت وبلاگ
کلمات زیبا و دوست داشتنی «چله بزرگ»، «چله کوچک»، «چارچار»، «سده»، «اهمن و بهمن»، «سیاه بُهار» و «سرماپیرزن»، کلماتی هستند که برای نسل قدیم بسیار آشنا و با رگ و خون آن عزیزان عجین شده ولی نسل جدید، خیلیهاشان هیچ از آنها نمی دانند.



در باور قدیم، زمستان به دو بخش: چله بزرگ (چله کلان) و چله کوچک (چله خرد) تقسیم می شده که چله بزرگ از (اول دی ماه  تا دهم بهمن ماه) و چهل روز کامل بوده و چله کوچک از (یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه) به مدت 20 روز کامل است و به همین دلیل چون 20 روز کمتر از چله اولیست، چله کوچک نامیده شده است.
 
غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار می شد، مردم دور هم جمع می شدند و از این جشن لذت می بردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی به دور آتش، سده را جشن می گرفتند.
جشن سده، با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آورده‌اند،  آغاز می‌شود.
این جشن همیشه به شکل دسته جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار می‌شده است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت می‌کنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است.

این دو برادر (یعنی چله بزرگ و چله کوچک) در هشت روز در کنار همدیگر هستند که آن 8 روز را «چار چار» می نامند. یعنی چارچار، به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک گفته می شود.



پس از چار چار، نوبت به  اهمن و بهمن (پسران پیرزن (ننه سرما)) می رسد که خودی نشان دهند. 10 روز اول اسفند را اَهمن و  10روز دوم اسفند را بهمن می گویند و این 20 روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند. (قدرت خود را برتر ببینند)

در مورد این دو برادر، قدیمی های نازنین، شعر زیر را می خواندند:

اهمن و بهمن، آرد کن صد من،
روغن بیار ده من، هیزم بکن خرمن، عهده همه با من


تا اینجا 20 روز از اسفند به نام اهمن و بهمن نامگذاری شده اند و می ماند 10 (یا 9) روز آخر اسفند ماه که 5 روز اول «سیاه بهار» نام گرفته و در این ایام، شبها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول شروعِ کار کشت و زراعت می شدند. شعری که آنها در این ایام زمزمه می کردند به این صورت بود:

سیاه بهار، شب ببار و روز بکار


5 روز آخر هم  «چلّه پیرزن» یا «سرما پیرزن» نام داشت که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی، گاهی همراه با باد است و اکثر اوقات از آسمان، تگرگ می بارد که قدیمی های دل پاک بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مهره ها و مرواریدهای آن به زمین می ریزد.


حیف است بچه های ما این ها را نشنوند و  قصه های قدیمی از صفحه روزگار محو شود.



منابع: پایگاه خبری امید وزوان
  و  دانشنامه آزاد فارسی

مجموعه یک دلنوشته ها در کانال طالقانیها...
ما را در سایت مجموعه یک دلنوشته ها در کانال طالقانیها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7darji1 بازدید : 372 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 21:53